مانی جونم این روزا تمام فکرم مشغول تمیز کردن خونه شده نمیدونم از کجا شروع کنم!!! که زیاد خسته نشم تا واسه تو هم انرژی داشته باشم تو گل پسرم خیلی خوبی و اذیت نمیکنی اما چند روزی میشه که مثه کوآلا بهم میچسبی و تا از کنارت پا میشم گریه میکنی فعلا شست و شو رو شروع کردم و پتو ها رو دونه دونه تو ماشین میذارم تا شسته شه فرشامونو هم خدا رو شکر اول پاییز شستیم از همه سخت تر آشپزخونه هست که باید بابات خونه باشه تا من تمیزش کنم سال پیش که تو تو دل مامان بودی همه بهم میگفتن نمیخواد کاری کنی بذار بعد از زایمان در صورتی که باید میگفتن اگه کاری داری بیاییم کمکت من با اون شرایطم و تقریبا استراحت مطلق داشتنم تمام کارامو کردم و بقیه هم نگام کر...